آنکه در دانشش اختلاف و دوگانگینباشد . [امام باقر علیه السلام ـ در بیان معنای راسخان در دانش ـ]

شب

 
 
اخبار(سه شنبه 87 اسفند 20 ساعت 11:41 صبح )

رشد فزاینده فقر درجامعه ما



پدیده فقر و رشد فزاینده آن رابطه تنگاتنگ با سمت گیری اقتصادی-اجتماعی رژیم ولایت فقیه دارد. کاهش نابرابری و برقراری عدالت اجتماعی با شعار و تبلیغات بی پایه امکان پذیر نیست . تجربه دولت ارتجاع حاکم موید این ادعا است!
این روزها تکرار این جمله معروف، ”پولدارها پولدارتر و فقرا فقیرتر می شوند“ در صفحات مطبوعات داخل کشور و در مباحث میان کارشناسان اقتصادی و نیز احزاب و سازمان های سیاسی رواج گسترده ای یافته است، توجه به رشد نگران کننده و در عین حال دردناک فقر در جامعه تصادفی نیست. کشور ما با پدیده ای نامبارک و بسیار ناگوار به نام فقر روبرو است که با اجرای سیاست های اقتصادی-اجتماعی رژیم ولایت فقیه و عملکرد دولت ارتجاع حاکم رشد یافته، به معضلی خطرناک بدل شده و چالش های عمده ای را برای حال و آینده سبب گردیده است. چندی پیش برخلاف آمار رسمی موجود، عبدالرضا مصری وزیر رفاه و تامین اجتماعی دولت احمدی نژاد ادعا کرد با تدابیر دولت و همکاری مجلس هشتم در ظرف کمتر از یکسال فقر ریشه کن شده و جامعه ما با این پدیده شوم وداع خواهد کرد. وزیر رفاه مدعی شد، در سال 1384 حدود 753هزار نفر از جمعیت شهری و 370 هزار نفر از جمعیت روستایی زیر خط فقر قرار داشتند که این رقم با تلاش های دولت احمدی نژاد در سال 1386 به حدود 180 هزار نفر در مجموعه کشور کاهش یافته است! این آمار ساختگی مورد پذیرش حتی بسیاری از ارگان های حکومتی هم قرار نگرفته و صرفا اقدامی تبلیغاتی تلقی شد. از سوی دیگر بنا به آمار رسمی بانک مرکزی جمهوری اسلامی، کل افرادی که زیر خط فقر زندگی می کنند در سراسر ایران بیش از 14 میلیون نفر بر آورد گردیده است که از ابتدای سال جاری خورشیدی با افزایش تورم و بیکاری این آمار با سرعت روند صعودی به خود گرفته است! اگر برای محاسبه خط فقر به یکی از روش ها یعنی، روش میانگین درآمد و میانگین هزینه و یا میزان کالری مصرفی روزانه متوسل شویم، بازهم به هیچ رو آمار وزیر رفاه قابل پذیرش نیست، زیرا در حالی که قیمت مواد غذایی بر پایه گزارش های رسمی بانک مرکزی جمهوری اسلامی در طول یک سال گذشته پیوسته افزایش پیدا کرده و به موازات آن در میزان دستمزد مزدبگیران و درآمد اکثریت قاطع مردم تغییر مثبت و یا حتی افزایش جزیی نیز رخ نداده، چگونه می توان از کاهش خط فقر براساس روش های علمی محاسبه سخن گفت؟!
میلیون ها کارگر، دهقان و کارمند کشور با میزان کنونی درآمد ماهیانه چگونه توانسته اند حداقل کالری مصرفی روزانه که برای یک فرد بزرگسال روزانه 2400 کالری است تامین کنند تا بتوان از کاهش چشم گیر فقر در جامعه ابراز رضایت و خشنودی کرد؟!
در طول حداقل یکسال گذشته قدرت خرید مردم مرتب کاهش یافته و تورم لگام گسیخته سفره آنان را تهی ساخته است. تورم موجود که بخشی عمده آن ناشی از عملکرد ضد مردمی دولت ارتجاع حاکم است، سبب گسترش و ژرفش نابرابری ها، فساد مالی، تضعیف بخش صنعت و تولید در اقتصاد ملی و فربه تر شدن تجار بزرگ و دلالان عمده شده و عامل اصلی رشد فزاینده فقر را باید در این زمینه ها جستجو کرد. اگر پایه محاسبه برای خط فقر را فقط میزان مصرف روزانه 2400 کالری در نظر بگیریم، مطابق گزارش رسمی بانک مرکزی جمهوری اسلامی دهک اول و دهک دوم جامعه امکان تامین این مقدار کالری در روز را ندارند. یعنی توده های محروم جامعه ما، از حداقل امکانات برای تامین غذای روزانه ناتوان هستند. بنابر این ادعاهای وزیر رفاه و دیگر مسئولان دولت احمدی نژاد مبنی براینکه با تلاش شبانه روزی از تعداد فقرا کاسته شده، کذب محض بوده و درست برعکس، طی 2 سال گذشته آمار فقرا در کشور رشد جدی و نگران کننده پیدا کرده است، علاوه برهمه اینها گزارشات و پژوهش های کارشناسان مستقل ابعاد وحشتناک فقر را به خوبی نمایان می سازد. روزنامه سرمایه 23 بهمن ماه امسال در گزارشی با نام، ”چالش تعیین خط فقر در ایران“ ضمن مردود دانستن ادعای کاهش جمعیت فقرا در کشور خاطر نشان می سازد: ”محورهای اساسی عدم وجود فقر، تغذیه مطلوب، پوشاک، درمان و بهداشت، آموزش و مسکن می باشند، متاسفانه از تغذیه مطلوب تاکنون وزارت بهداشت گزارشی ارایه نکرده است، اما شاخص های رشد قیمت مواد غذایی خصوصا مواد پروتئینی و برنج به عنوان غذای سنتی در ایران و میوه جات در مقایسه با دستمزد کارگران و قشرهای متوسط نشان می دهد، در رفتار غذایی آنها دفعات و کیفیت مصرف پروتئین کاهش یافته است که پیامدهای منفی آن سوء تغذیه خصوصا برای کودکان، زنان و زنان بارداراست، بنابه اظهار مسئولان بیش از 12 میلیون ایرانی از پوشش تامین اجتماعی محروم اند. آن بخش از بیمه شدگان نیز زمانی طرح خودکفایی (Pilot) بیمارستان های دولتی را تجربه کرده اند، پرداخت هزینه های درمانی بخشی از درآمد حقوق بگیران را بلیعده و می بلعد... حدود 5 /3 میلیون نفر حاشیه نشین محروم از تامین اجتماعی در اطراف شهرها ساکن هستند و با مد نظر گرفتن 5 /1 میلیون زن سرپرست خانوار و خود سرپرست... می توان به عمق فاجعه فقر پی برد چرا که ریشه فقر فرهنگی عمدتا فقر اقتصادی است.“
به تمام این مسایل باید برنامه های در دست اجرای رژیم ولایت فقیه و مهم تر از همه برنامه تحول اقتصادی و لایحه هدفمند سازی یارانه ها را افزود. خبرگزاری ایلنا 19 بهمن ماه مصاحبه با معاون اقتصادی بانک مرکزی را منتشر ساخت. در این مصاحبه این مقام ارشد بانک مرکزی اعلام می دارد: ”تورم مهر ماه (1387) 5 /29 درصد بود که در حال حاضر با سه درصد کاهش به 4 /26 درصد رسید. طرح تحول اقتصادی یک جهش قیمت به دنبال خواهد داشت. جهش یعنی وقتی طرح تحول اجرایی شود، به دلیل تغییر در قیمت حامل های انرژی شاخص کل در359 قلم کالایی که ما در تورم محاسبه می کنیم بالا می رود و مثلا اگر شاخص 190 است می شود 250 و یا غیره، همه چیز بستگی به این دارد که بعدها برای این جهش چه اتفاقی بیفتد، اگر جهش اتفاق افتاده و رشد کرد تورم بالا می رود، اما اگر جهش اتفاق افتاد و ثبات داشت، آرام آرام تورم کاهش می یابد، به هر حال با اجرای طرح ما در انتظار جهش هستیم.“
با جهشی که معاون بانک مرکزی توضیح می دهد، قطعا بسیاری از مزدبگیران کشور قادر به تامین حداقل مایحتاج نخواهند بود و آیا این امر یا دقیق تر گفته باشیم اجرای طرح تحول اقتصادی به معنای رشد و گسترش فقر نخواهد بود؟! به ویژه آنکه هیچ چتر حمایتی در برنامه تحول اقتصادی برای حقوق بگیران در نظر گرفته نشده است! پدیده فقر و رشد فزاینده آن رابطه تنگاتنگ با سمت گیری اقتصادی-اجتماعی رژیم ولایت فقیه دارد. کاهش نابرابری و برقراری عدالت اجتماعی با شعار و تبلیغات بی پایه امکان پذیر نیست . تجربه دولت ارتجاع حاکم موید این ادعا است!


مصاحبه با رفیق محمد نفاع، دبیر کل حزب کمونیست اسرائیل


حمایت از مبارزه خلق فلسطین برای دست یابی به خود مختاری وظیفه کمونیست های اسرائیلی است!

نوشته: اِفراییم داویدی (Efraim Davidi) و جِما دلگادو (Gema Delgado)

حزب کمونیست اسرائیل (CPI) و جبهه انتخاباتی آن هداش (Hadash یا جبهه دموکراتیک برای صلح و برابری - Democratic Front for Peace and Equality) تنها نیروهای سیاسی در اسرائیل بودند که با ارتکاب قتل عام توسط زهال (Tzahal)، نیروهای مسلّح اسرائیل، در نوار غزه در دی ماه (ماه ژانویه)، مقابله کردند. با کمال تأسف، ”رسانه‌های عمده“ وسعت این اعتراض در داخل کشور اسرائیل بر ضد جنگ را به درستی بازگو نکرده‌اند. مقیاس عظیم بسیج اعتراضی بی‌وقفه در سراسر این کشور خاورمیانه‌ای در آن سه هفته، در تظاهرات عظیم 130/000 نفری در شهر سَخنین که یک هفته بعد از آغاز آن تهاجم جنایتکارانه، به ابتکار ”کمیته نمایندگی عالی“ جمعیت عرب-فلسطینی در اسرائیل برگزار گردید، و نیز در تظاهراتی به نمایش گذاشته شد که روزی دیگر، در شهر تل آویو، با شرکت 20/000 نفر برگزار گردید، که بسیاری از آنها پرچم‌های سرخ با خود حمل می‌کردند.
برای آشنا کردن مردم با مواضع کمونیست‌های اسرائیلی، نشریه ”موندو اوبررو“ مصاحبه‌ای داشت با دبیر کلّ حزب کمونیست اسرائیل، محمد نفاع، که نویسنده‌ای است اهل دهکده دروزی‌نشین ”بیت جن“. به لطف و همّت افراییم داویدی، این مصاحبه در آخرین روز ژانویه در یکی از مراکز حزب در شهر حیفا برگزار گردید. امسال حزب کمونیست اسرائیل نودمین سالگرد بنیادگذاری خود را جشن می‌گیرد. این حزب یکی از سازمان‌های سیاسی ای است که تبارشان به حزب کمونیست فلسطین در اواخر دهه 1940 باز می‌گردد؛ دو سازمان دیگر، یکی حزب مردم فلسطین و دیگری حزب کمونیست اردن است. حزب کمونیست اسرائیل یک فراکسیون پارلمانی متشکل از چهار نماینده در کنیسِت (پارلمان اسرائیل)، و چندین شهردار دارد، از جمله شهردار ”پایتخت عربی“ اسرائیل، شهر ناصریه، که در ?? سال گذشته حزب کمونیست شهرداری آن را در دست داشته است. حزب همچنین حضور قابل توجهی در میان دانشجویان و اتحادیه‌های صنفی دارد. در انتخابات اخیر شهرداری‌ها در ماه نوامبر گذشته، از جمله در شهر تل آویو، در مقابل شهردار وابسته به حزب کارگر که %?? آرا را به دست آورد، داو خنین کمونیست توانست %?? آرا را به خود اختصاص دهد. حزب کمونیست اسرائیل، حزب مارکسیست - لنینیست، تنها حزبی در اسرائیل است که در آن اعضای یهودی و عرب از موقعیت یکسانی برخوردارند. این حزب تنها روزنامه کمونیستی به زبان عربی را در خاورمیانه به نام الاتحاد، و یک نشریه هفتگی به زبان یهودی به نام زو هادرخ (مَسیر) منتشر می‌کند.

”جهان کار“: از بیست و هشتم دسامبر، حزب کمونیست اسرائیل در نقاط مختلف کشور تظاهراتی بر ضد تجاوز نظامی اسرائیل به نوار غزه برگزار کرده است. موضع حزب کمونیست اسرائیل در ارتباط با مناقشه اسرائیل - فلسطین چیست؟
محمد نفاع: از سال 1947، حزب ما از موضع ”دو کشور برای دو خلق“ دفاع کرده است و از حق خلق فلسطین برای خود مختاری حمایت کرده است؛ به عبارت دیگر، از حق فلسطینی‌ها برای داشتن یک کشور آزاد و مستقل در سرزمین‌های اشغال شده توسط اسرائیل در ماه ژوئن سال 1967، با اورشلیم شرقی به عنوان پایتخت آن. ما همچنین خواستار برچیدن شهرک‌های یهودی‌نشین در سرزمین‌های اشغالی و حلّ مسئله آوارگان و پناهندگان فلسطینی بر اساس قطعنامه‌های سازمان ملل متحد هستیم.
ج.ک.: و نظرتان در مورد وضعیت کنونی کرانه غربی و ”دیوار ننگ“ چیست؟
م.ن. : اسرائیل باید به خطوط آتش بس قبل از جنگ ژوئن 1967 عقب‌نشینی کند و دیوار را، که ما به عبری و عربی آن را ”دیوار آپارتاید“ می‌نامیم، برچیند.
ج.ک. : شما مبارزه خود بر ضد یورش اسرائیل به مردم فلسطین را، و در این مورد خاص در نوار غزه، چگونه با جنبش‌های اجتماعی، ضد جنگ، و جنبش دانشجویی هماهنگ می‌کنید؟
م.ن. : نخست ما سعی می‌کنیم گسترده‌ترین ائتلاف‌های ممکن را به وجود بیاوریم، چرا که آشکار است که کمونیست‌ها تنها مخالفان اشغال توسط اسرائیل نیستند. دوم این که ما سعی می‌کنیم تظاهرات خیابانی را با بالا بردن آگاهی سیاسی و همبستگی ”عملی“، یعنی فرستادن لباس، غذا، و دیگر کمک‌های انسانی، هماهنگ کنیم. این واقعیت که بیشتر از 700 نفر در تظاهرات دستگیر شده‌اند، از ناصریه و حیفا در شمال گرفته تا بئرشبع در صحرای نِگِب، نشان می‌دهد که به علت میزان کشتار و فاجعه، بسیاری از مردم به مبارزه روی آورده‌اند. و بالاخره این که ما در هماهنگی با نیروهای چپ فلسطینی عمل می‌کنیم. ما به طور سنّتی، با کمونیست‌های فلسطین تماس داریم و کار می‌کنیم، ولی در روز قبل از حمله، با آگاهی به این که آغاز حمله قریب‌الوقوع بود، برای پیوستن نیروهای‌مان به یکدیگر، در شهر رامُ‌الله نشستی داشتیم با رهبران جبهه خلق برای رهایی فلسطین، جبهه دموکراتیک برای رهایی فلسطین، و حزب مردم (کمونیست) فلسطین. مجدداً روز بعد از عقب‌نشینی اسرائیل، مذاکراتی با آنها داشتیم.
ج.ک. : شما این واقعیت را چگونه می‌توانید برای خارجی‌ها توضیح دهید که %?? جمعیت اسرائیل از حمله نظامی اسرائیل به نوار غزه حمایت می‌کنند، یا آن را توجیه شده می‌پندارند، آن هم تجاوزی که موجب کشته شدن بیش از 1300 نفر فلسطینی شد، که طبق گزارش برخی از سازمان‌های حقوق بشر %?? آنها غیرنظامی بودند؟
م.ن. : متأسفانه بخش بزرگی از جمعیت اسرائیل توسط تبلیغات گمراه‌کننده رسمی که جنگ استعماری در نوار غزه را یک ”اقدام تدافعی“ تشریح کردند، اغفال شدند. سانسور و خود سانسوری رسانه‌های محلی نیز به این روند کمک کرد. تماشاگران تلویزیون در اسرائیل آن صحنه‌های وحشتناکی را که هر شب مردم در مادرید یا بارسلونا می‌دیدند، روی صفحات تلویزیون خود نمی‌دیدیند. به علاوه، سیاست ماجراجویانه و تحریک مداوم حماس نیز کمک کرد که جمعیت غیرنظامی غالباً فقیر جنوب اسرائیل به قربانیان موشک‌های پرتاب شده از نوار غزه تبدیل شوند. ما بارها اعلام کرده‌ایم که از مبارزه برضد اشغال نظامی - از مبارزه سیاسی و توده‌ای مردم فلسطین - حمایت می‌کنیم؛ ولی ما حمله به جمعیت غیر نظامی در هر دو سوی مرز را محکوم می‌کنیم. ما بارها و بارها تصریح کرده‌ایم که هیچ راه حل نظامی برای مسئله فلسطین وجود ندارد؛ تنها راه حل، پایان دادن به اشغال نظامی و ایجاد یک کشور فلسطینی است. ما این موضع را پیش از حمله، در جریان حمله، و پس از حمله جنایتکارانه اسرائیل در ژانویه اعلام کرده‌ایم.

ج.ک.: در سال 2003، سعی کردند با گذاشتن بمب زیر ماشین دبیر کل پیشین حزب کمونیست اسرائیل، عصام مخول، او را ترور کنند، ولی او به طور معجزه‌آسایی از آن حادثه جان سالم به در برد. چرا می‌خواستند او را بکشند؟ زندگی کردن در کشور اسرائیل به عنوان ”دشمنان“ سیاست‌های صهیونیستی چگونه است؟
م.ن. : این امری پوشیده نیست که فضای دموکراتیک در اسرائیل توسط دولت و نیز گروه‌های راست افراطی تهدید می‌شود، که رسماً ”خارج از کنترل“ معرفی می‌شوند، ولی همه می‌دانند که چه کسانی آنها را می‌گردانند. در تظاهرات هفته‌های اخیر، بیشتر از 700 نفر تظاهر کننده دستگیر شدند، و بعضی از آنها هنوز تا رسیدن وقت دادگاه باید در بازداشتگاه به سر برند. گروه‌های افراطی دست راستی به گردهمایی‌های ما حمله کردند و صدماتی وارد آوردند، و این در حالی بود که مأموران پلیس حاضر در محل ”به روی خود نمی‌آوردند“. تحت هدایت حزب شوونیستی ”اسرائیل بیـتِـنا (اسرائیل خانه ماست)“ به رهبری اویگدور ”ایوِت“ لیبِرمَن نژادپرست، این جنگ یک کارزار حقیقتاً نژادپرستانه بر ضد جمعیت عرب به راه انداخته است. به عبارت دیگر، این خطر واقعی وجود دارد که جامعه اسرائیل به سوی فاشیستی شدن در حرکت است، که اولین قربانیان آن اقلیت ملی عرب-فلسطینی و بخش‌های پیگیر چپ خواهند بود.

ج.ک.: آیا با کمونیست‌های یهودی که در خارج از اسرائیل زندگی می‌کنند هم تماس دارید؟ و آیا آنها با شما در طرد سیاست‌های جنگی اسرائیل بر ضد مردم فلسطین هم عقیده‌اند؟
م.ن. : حزب ما ادعای ”یهودی“ یا ”عرب“ بودن نمی‌کند. حزب ما حزبی طبقاتی است و تمایز قومی یا مذهبی قائل نمی‌شود. ما روابط نزدیکی با تمام سازمان‌ها و مبارزان یهودی مترقی و صلح‌دوست در اروپا، آمریکای لاتین، آمریکای شمالی، و استرالیا داریم. رهبری اسرائیل سعی دارد که جوامع یهودی در نقاط مختلف دنیا را تشویق به پذیرش و هواداری از مواضع استعماری آنها کند، ولی بخش‌های بزرگی از یهودیان، سازمان‌ها و همچنین یهودیان منفردی وجود دارند که با این مواضع مخالفند، و حتی بر ضد این سیاست استعماری مبارزه می‌کنند. همه یهودیان صهیونیست نیستند، نه در نقاط دیگر جهان و نه حتی در داخل اسرائیل.
ج.ک.: روابط شما با احزاب کمونیست در فلسطین، سوریه، عراق، مصر، لبنان و اردن چگونه است؟
م.ن. : حزب ما روابط نزدیک و تماس‌های متناوبی با احزاب کمونیست و کارگری در خاورمیانه دارد، و در درجه اول با کمونیست‌های فلسطینی، که از آغاز اشغال نظامی فلسطین توسط اسرائیل در سال 1967 با آنها همکاری نزدیکی داشته ایم، از هر نوع حمایت مادی گرفته تا حمایت سیاسی. فراموش نکنید که حمایت از مبارزه خلق فلسطین برای دستیابی به خودمختاری، وظیفه انترناسیونالیستی کمونیست‌های اسرائیل است. ما همچنین روابط خود را با حزب توده ایران حفظ می‌کنیم؛ سال گذشته با کمونیست‌های ایالات متحد آمریکا و ایران (حزب توده ایران) بیانیه مشترکی منتشر کردیم و هشدار دادیم که حمله به ایران فاجعه‌ای خواهد بود در منطقه با عواقبی بس وخیم. کمونیست‌های خاورمیانه حداقل یک بار در سال گرد هم می‌آیند.

ج.ک.: مقاصد پنهانی حکومت اسرائیل در پشتِ حمله به نوار غزه چه بود، و این نمایش قدرت چه ارتباطی با انتخابات سراسری اسرائیل در ماه فوریه دارد؟
م.ن. : حکومت اسرائیل سعی کرد که ضربه بزرگی به حماس بزند، ولی کاری که کرد قربانی کردن تمام فلسطینی‌ها در نوار غزه، و به خصوص غیر نظامیان بود. هدف روشن است: تلاش برای تعمیق تفرقه کنونی بین جناح‌های اصلی فلسطینی، به منظور عقب انداختن ایجاد یک کشور مستقل – که بسیار مایه تأسف است. در احزاب حاکم کادیما و حزب کارگر کسانی هستند که اعتقاد دارند جنگ استعماری می‌تواند فواید سیاسی در انتخابات پیش رو برای آنها به بار آورد. ولی تنها نیروهای ذینفع در این جنگ، احزاب نژادپرست و راست افراطی بودند.

ج.ک.: نکات مهم برنامه شما برای انتخابات کدامند؟
م.ن. : بعد از خاتمه انتخابات شهرداری‌ها در نوامبر 2008، موقعی که ما پویش انتخابات پارلمانی خود را آغاز کردیم، فکر کردیم برنامه‌ای ارائه دهیم که ”بر خلاف جریان“ باشد: بر ضد سرمایه‌داری، بر ضد اشغال نظامی، بر ضد خصوصی‌سازی، بر ضد جهانی‌سازی، و بر ضد نژادپرستی، و حامی حقوق کارگران مرد و زن، حامی حقوق برابر برای شهروندان عرب اسرائیل، حامی یک محیط زیست سالم، و حامی حقوق مردان و زنان هم‌جنس‌گرا. ما این برنامه را ”دستور کار تازه سوسیالیستی برای اسرائیل“ نام گذاشتیم. ولی در پی جنگ جنایتکارانه و عواقب هولناک آن در ژانویه گذشته، ما مجبور شدیم آن برنامه را متوقف کنیم و تمام امکانات انسانی خود را - که قابل توجه است - و تمام امکانات مادی خود را - که ناچیز است - در راه مبارزه بر ضد جنگ و عواقب داخلی آن، به خصوص نژادپرستی و فاشیسم، به کار گیریم. به هر حال، ما به صراحت اعلام می‌کنیم که این سرمایه‌داری است که اشغال نظامی، سرکوب، و نژادپرستی را به وجود می‌آورد. با توجه به بحران بین‌المللی سرمایه‌‌داری، که اثر وخیمی روی کارگران اسرائیلی دارد، دولت منتخب بعدی مدت زیادی دوام نخواهد داشت. سقوط آن به علت بحران‌های متعددی خواهد بود که اسرائیل را در بر گرفته است: بحران اشغال، بحران سرمایه‌داری، بحران رهبری سیاسی به برکت رشوه‌ها و حق و حساب‌های‌شان، و بحران ایدئولوژیکی صهیونیسم. هر یک از این موارد، دور جدیدی از مبارزات اجتماعی و طبقاتی و مقاومت‌های جدیدی در برابر اشغال نظامی را در پی خواهد آورد. بسیاری از جوانان متوجه حزب کمونیست اسرائیل می‌شوند و درک می‌کنند که ما در رویارویی با بحران‌ها، آن هم بحران‌های متعدد، مسیر جدیدی را پیش پای مردم می‌گذاریم و گزینه‌ای واقعی هستیم. ما خیلی نگران حال هستیم، ولی در تعهد خود به آینده عزم راسخی داریم، که آینده‌ای همراه با صلح و عدالت اجتماعی خواهد بود.


رهروان صبح امید



6 اسفند ماه سالگرد تیرباران ناخدا افضلی و یاران
......
من می گریم، اما
در غریو مرغک دریا، باز پیامی است
گلخند ”ناوی انوشه“
در دهان تو شکفت ناخدا
.......

به دنبال یورش گزمگان امنیتی جمهوری اسلامی به حزب ما و برپایی نمایشات مشمئز کننده تلویزیونی و سپس تشکیل بیدادگاه های نظامی، درروز 6 اسفند ماه سال 1362، ده تن از اعضای حزب که در میان آنها برخی از برجسته ترین فرماندهان ارتش و قهرمانان دفاع میهنی، به همراه چند تن از کادرهای مجرب و پرسابقه توده ای حضور داشتند، به جوخه اعدام سپرده شدند و بدین سان نخستین گروه توده ای ها که طی دو یورش 17 بهمن 1361 و 7 اردیبهشت 1362 به خواست امپریالیسم و ارتجاع به بند کشیده شده بودند با رای بیدادگاه های نظامی و تایید خمینی، رفسنجانی و خامنه ای با سری افراشته و ایمانی محکم تیرباران شدند.
در 6 اسفند ماه رفقا، ناخدا دکتر بهرام افضلی فرمانده نیروی دریایی و فاتح نبردهای دریایی خلیج فارس، سرهنگ بیژن کبیری فرمانده نیروهای هوابرد و فاتح عملیات شکستن محاصره آبادان، سرهنگ هوشنگ عطاریان قهرمان مرحله نخست جنگ و فاتح عملیات غرب کشور و مشاور وزیر دفاع، سرهنگ حسن آذرفر استاد دانشکده افسری و معاون پرسنلی نیروی زمینی، از برجسته ترین، و مجرب ترین افسران وقت ارتش، شاهرخ جهانگیری عضو مشاور کمیته مرکزی حزب و از مسئولان سازمان نوید، ابوالفضل بهرامی نژاد پژوهشگر توانا، محمد بهرامی نژاد از کادرهای حزب، فرزاد جهاد قهرمان مقاومت درکمیته مشترک، رضا خاضعی از کادرهای با سابقه و خسرو لطفی از کادرهای ورزیده حزب جان و هستی سوزان خود را نثار مبارزه در راه خوشبختی انسان ساختند.
از آن روز خونین سال های بسیاری گذشته ولی نام و خاطره و راه رفقای قهرمان ماهمواره و همیشه زنده است. رژیم واپس گرای ولایت فقیه با اعدام این ده مبارزه فداکار توده ای کینه حیوانی خود را به حزب و آرمان های مردمی آن نشان داد، همین رژیم واپس گرا و کینه جو در فاجعه ملی توده ای ها و دیگر مبارزان میهن دوست و ترقی خواه را با برپایی دادگاه های چند دقیقه ای تفتیش عقاید قتل عام کرد و اینک با تخریب خاوران می کوشد به زعم خود گرد فراموشی بر جنایات بی شمار خویش افشاند. نام رفقای شهید: ناخدا افضلی و یاران او آذین بند درفش مبارزه مردم ایران برضد استبداد، ارتجاع و امپریالیسم برای عدالت اجتماعی، آزادی، استقلال صلح و طرد رژیم ولایت فقیه است.
حزب ما به داشتن چنین فرزندان فداکار، فروتن و ایثارگری به خود می بالد! یاد آنان جاودانه و راهشان پر رهرو باد!
****
......
من می گریم، اما
در غریو مرغک دریا، باز پیامی است
گلخند ”ناوی انوشه“
در دهان تو شکفت ناخدا
بمان، بمان
که فردا
ما بهار را در آغوش می کشیم
من می گریم ودریا
همچنان
موج برموج می کوبد...
ضرورت تقویت همبستگی درجنبش دانشجویی



مقاومت و مبارزه هوشیارانه جنبش دانشجویی دربرابر اقدامات هدفمند رژیم ولایت فقیه که آماج اصلی آن تضعیف و مهار مبارزات پرشور جوانان و دانشجویان است، درهفته های اخیر جلوه های ستایش برانگیزی یافت.


به دنبال اعمال فشارهای برنامه ریزی شده به دانشجویان چپ و مردمی دانشگاه های ایران به ویژه دانشجویان دانشگاه های شیراز و تهران و تبریز، مجموعه جنبش دانشجویی هدف یک یورش کاملا حساب شده قرار گرفت که طی آن وزارت علوم دولت احمدی نژاد با انتشار ادعاهایی سراسر دروغ دفتر تحکیم وحدت را مورد حمله قرار داده و فعالیت علنی و قانونی آن را به زیر علامت سئوال برده و دفتر اصلی این نهاد دانشجویی توسط ماموران امنیتی پلمپ شد. دانشجویان سراسر کشور دراقدامی متحد و با اعتراض به برخوردهای اخیر با دانشجویان در شیراز، تهران، تبریز و پلمپ ساختمان دفتر تحکیم وحدت، بیانیه مشترکی را انتشار و حمایت قاطع خود را از فعالیت قانونی و مبارزات جنبش دانشجویی اعلام داشتند. ادوارنیوز 12 بهمن ماه در این باره نوشت: ”بیش از 50 انجمن اسلامی دانشگاه های سراسر کشور ضمن اعتراض به سرکوب های اخیر در دانشگاه های کشور، از جمله دانشگاه علوم پزشکی شیراز، تربیت معلم تبریز، همدان، شیراز و... حمایت قاطع خود را از دفتر تحکیم وحدت اعلام کردند.“ در متن بیانیه اعتراضی از جمله آمده است: ”... مانند همیشه در چندین سال اخیر، این تشکل های منتقد دانشجویی هستند که آماج تیر بلا قرار گرفته اند... در همین راستا از ابتدای سال تحصیلی جاری و پس از ناامیدی اصحاب قدرت از خاموش کردن شعله پرفروغ جنبش دانشجویی از طریق برخوردهای قهری و بازداشت های سریالی، این بار شیوه ای جدید از برخورد با دانشجویان، با همکاری رسانه های همسو با دولت آغاز شد و این بار شیوه جنگ مجازی و رسانه ای را برگزیدند. فشارها بر جنبش دانشجویی درماه های گذشته به اوج خود در چند سال اخیر رسیده است. دولت حقوق مسلم دانشجویان، از جمله حق تحصیل، حق داشتن تشکل های مستقل، حق فعالیت آزاد و منتقدانه دردانشگاه ها و... را به گروگان گرفته است تا دانشجویان را به انقیاد، تبعیت محض و حتی مجیز گویی دولت وادارد. ما به هیچ عنوان دفتر تحکیم وحدت ساخته و پرداخته دست دولت (طیف جعلی تحکیم وحدت معروف به طیف شیراز) را نمی پذیریم و همچنان اتحادیه اصیل، آزادیخواه ومستقل دانشگاه های سراسرکشور (دفتر تحکیم وحدت) را به رسمیت می شناسیم، حتی اگر این انجمن ها و این اتحادیه ها از سوی دولت به رسمیت شناخته نشوند.“ از دیگر سو بنابه گزارش خبرنامه امیرکبیر و سایت آزادی و برابری 12 بهمن ماه صدها دانشجو به دلیل اعمال فشار ارتجاع حاکم مجبور به امضای تعهد برای ادامه تحصیل شده اند. در این گزارش تاکید می گردد: ”نتیجه مهرورزی 4 ساله دولت نهم در دانشگاه ها، 58 دانشجوی ستاره دار، بیش از 1500 دانشجوی ثبت نامی با اخذ تعهد،..“ وزیر علوم زیر فشار فزاینده رسانه های جمعی و افکار عمومی مجبور به اقرار واعتراف به اعمال تبعیض قرون وسطایی شد و این بار اعلام کرد که دلیل رد صلاحیت عمومی دانشجویان به دلیل وصول نامه ایی از وزارت اطلاعات می باشد. به این ترتیب در سال های 86-87 نیز مانند سال 1385، پذیرش برای دوره فوق لیسانس دانشگاه های دولتی نه از رهگذر کنکور و آزمون علمی که از چگونگی فعالیت های سیاسی-صنفی دوران کارشناسی(لیسانس) می گذرد... به این ترتیب می توان مصداق و محصول مهرورزی و عدالت گستری دولت نهم در دانشگاه ها را فارغ از احکام انضباطی، محکومیت های سنگین قضایی، بازداشت های متعدد چند ماهه، چند روزه، چند ساعته و ستاره دار شدن 58 دانشجو و محرومیت آن ها از ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد و بیش از 1500 دانشجوی پذیرفته شده با اخذ تعهد دانست، تعدادی که قطعا باید منتظر افزایش آن بود.“
همانگونه که دانشجویان مبارز و مردمی اعلام می کنند، اعمال فشار ارتجاع حاکم بر جنبش دانشجویی در ماه های آینده با توجه به نزدیک شدن زمان انتخابات ریاست جمهوری افزایش خواهد یافت، از این رو تقویت عامل همبستگی در صفوف جنبش دانشجویی برای مقابله با این فشارها یک ضرورت انکار ناپذیر قلمداد می گردد. آینده جنبش دانشجویی و میزان تاثیر گذاری آن در مبارزه برضد ارتجاع، استبداد و امپریالیسم به این امر بستگی دارد!




 



 
لیست کل یادداشت های وبلاگ?
 




بازدیدهای امروز: 7  بازدید

بازدیدهای دیروز:0  بازدید

مجموع بازدیدها: 2318  بازدید


» اشتراک در خبرنامه «